۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

بتون آرمه


میل بوتونگ، جان بوت جنگ، میل بوتونگ، میل بوتونگ ،میل بوتونگ، جان بوت جنگ...
داشتم بعد از مدت ها گرد گیری می کردم، تلوزیونم روشن بود...البته تصویر نمیدیدم! داشتم فکر می کردم چرا یه آقایی داره با صدای یک نواخت این دو تا کلمه رو تکرار می کنه. اول فکر کردم تیتر شروع یه فیلمه و بازیگرا دارن معرفی میشن ولی خوب درسته که ما تو ایران رضا محمدی یا علی حسینی زیاد داریم ولی جان بوت جنگ و میل بوتونگ به نظر اون ور اینقدر ها هم زیاد نمیاد. بعد فکرم رفت سراغ میل و بوتون...نه...
مکالمه ی بعدی: آقای دکتر میل بوتونگ(!)، هاهاها( رو به کتر میل بوتونگ)...شما نتیجه ی انتخاباتو میدونین؟!
نتیجه گیری شماره ی 1: میل بوتونگ آدمه اون هم از نوع دکترش
2: آقاهه که گوینده بود داشت رای می خوند(اتحاد ملی، انسجامه اسلامی)
3: هیچ چیز اون طور که به نظر میاد نیست!
4: با توجه به لحن خبیثانه و خرانه ی این آقای بدجنس میل بوتونگ باخته!
مکالمه: تبریک میگم دکتر میل بوتونگ!شما ابردکتر شدید( یه چیزی تو مایه های رییس بقیه ی دکترا یا ابر قدرت اینا...کلمش یادم نیست!)
نتیجه گیری شماره ی 1 = نتیجه گیری شماره ی 4: هیچ چیز اون طور که به نظر میاد نیست!
2 یا 3 ای بابا چه فرقی می کنه: تاریخ تکرار می شود و ما حدس های احمقانه مان را به زدن ادامه می دهیم( یا می پردازیم نقطه)


باشد که ورژن ایرانی پرستاران یا دکتران هم به لطف و مرحمت آقای ده نمکی به صحنه ی اجرا پا گذارد.
باشد که بادا!

۱ نظر: